محمدطاها جانمحمدطاها جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

محمدطاها موقشنگ

72. گپی با خدا:

1392/4/31 18:57
نویسنده : مامان سعیده
237 بازدید
اشتراک گذاری

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن 11 رکعت است

 

من: خدایا من خسته ام نمیتوانم


 

خدا: بنده ی من 2رکعت نماز شفع بخوان و 1 رکعت نماز وتر

 

من: خدایا برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم


 

خدا: بنده ی من قبل از خواب این 3 رکعت را بخوان


 
من: خدایا 3 رکعت زیاد است

 

خدا: بنده ی من فقط 1 رکعت نماز وتر بخوان

 

من: خدایا امروز خیلی خسته ام راه دیگری ندارد؟

 

خدا: قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله


 
من: خدایا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم میپرد

 

 خدا: همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن بگو یا الله


من: خدایا هوا سرد است! نمیتوانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم

 

خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب میکنیم

 

و من بی اعتنائی میکنم و می خوابم!!!!
 
 

خدا: ملائکه من! ببینید آنقدر ساده گرفتم اما او خوابیده است......

 

خدا: چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده

 است امشب با من حرف نزده


 

ملائکه: خداوندا 2بار او را بیدار کردیم اما باز خوابید

 

خدا: در گوشش بگویید خدا منتظر توست


ملائکه: باز هم بیدار نمی شود


خدا: اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است. ای بنده ی من

 بیدار شو نماز صبحت قضا میشود

 

ملائکه: خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟

 

خدا: او جزء من کسی را ندارد....شاید توبه کرد....

 
 
خـداونـد: بنده من هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم
 
 که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری!!!
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان محمد ماهان
4 مرداد 92 13:42
خیلی زیبا بود امان از بنده های خدا که ماییم