183. بازهم عکسهای نازنین پسر:
وقتی برات کتاب میخونم فقط با اشاره همه چیز رو نشون میدی و حرف
نمیزنی. خدارو شکر علاقه ات به کتاب خوب شده. خداکنه تا آخر هم خوب
بمونه. آخه چند وقت پیش زیاد توجه نمیکردی و بلند میشدی میرفتی.
وقتی میگم نی نی چکار میکنه، دستت رو بالا و پایین میبری و میگی اون
نی نی توی کتاب شلپ شلوب و آب بازی میکنه.
این هم اخم های آقا کوچولو:
وقتی بهت گفتم چرا اینجوری نشستی اخم کردی:
آخه مامان جون کسی استخرش رو چپه نمیکنه و بعد بره بشینه روش.
بقیه عکسها در ادامه مطلب:
وقتی گل پسر با عمه جونی صحبت میکنه:
این هم اخم های آقا کوچولو:
رفته بودی تو ماشینت و هی غر غر میکردی و داد میزدی که بیاریمت بیرون:
برای اولین بار با این بازی پر و خالی ، به مدت 10 دقیقه سرگرم بودی:
وقتی بادوم هارو با یک شیشه خالی آوردم فکر نمیکردم اینقدر خوشت بیاد
و بتونه اینقدر سرگرمت کنه.بعدقابلمه مسی خودت رو بایک قاشق کوچیک
بهت دادم شروع کردی به هم زدن و بازی کردن و غذا درست کردن.
یک روز تعطیل و رستوران نهارخوران شاندیز:
دوستـــتـــــ دارم فرشتـــه کوچولوی بازیــگــوش مامان.