محمدطاها جانمحمدطاها جان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

محمدطاها موقشنگ

236.برف بازی و شیطنتهای گل پسری:

1393/12/17 15:51
نویسنده : مامان سعیده
578 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسری  دو روز پیش که  رفتیم طرقبه تونستی برف رو ببینی و لمسش کنی .

وقتی دست زدی دیدی سرده گفتی مامان چه یخه . اما کم کم خوشت اومد و مشت  مشت از زمین برمیداشتی و به ماشین بابایی و تابلو  و درخت پرتاب میکردی و جیغ میکشیدی .

 

اینقدر شیرین زبونی میکنی که حرفات از قلم میفته که بنویسم. همه چیز و همه حرف روکامل میفهمی و کامل میزنی.

 

این روزها اینقدر کارها و شیطنتهات  و کنجکاویهات زیاده که تمام وقتهایی که باهات هستم درگیرتم و باید یسره باشما باشم و وقت کار دیگه ایی ندارم. حتی وقت نمیکنم بیام به وبت سربزنم.

یکسره دنبال بازی هستی و میگی مامان بریم بازی کنیم. بازی های تحرکی رو بیشتر دوست داری. با وجود این همه فعالیت اما شبها نمیخوای بخوابی و میگی مامان نخوابیم. مامان بیدار باش بازی کنیم.

 

چند روز پیش که بابایی برام گل خریده بود وقتی وارد خونه شد دسته گل رو داد به شما . حسابی ذوق کرده بودی و میگفتی بابایی موچکرم.

 

 

 

 

         

 

برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطلب مراجعه کنید:

 

 

بازی با رنگ انگشتی

 

 

 

چند تا از اسباب بازی هات و چند شی رو توی یک کیسه ریختم و درش رو بستم و گفتم با لمس کردن بگو داخلش چیه . که توپ و سی دی و قاشق و... رو درست گفتی اما شونه رو گفتی مسواکمه که وقتی داخل کیسه رو دیدی فهمیدی اشتباه گفتی خندیدی

 

 

بازی با دکمه ها و شمارش اعداد: که خیلی خوشت اومد و استقبال کردی

 

 

 

اینجا هم بادکنک هات رو اوردی و گفتی مامان ماشینم رو عروس کن

پسندها (1)

نظرات (2)

مامی پدرام فینگیل
18 اسفند 93 18:30
سلام محمد طاها جونی چقدر برف اومده ماشاله ما که امسال برف ندیدیم شاد باشی عزیزم
مامان سعیده
پاسخ
سلام عزیزم. ممنون گلم
مامان زهره
31 فروردین 94 11:02
خلیلی قشنگ بود با دخملی عکسا رو دیدیم
مامان سعیده
پاسخ
ممنون زهره جان.