225. سوم محرم و رفتن به طبس:
گل پسری فرداشب میخوایم بریم طبس.
طبق معمول هرسال عاشورا اونجا هستیم و امسال هم زودتر میریم تا به روضه های مامان جون برسیم.
کارهای گل پسر:
چندشب پیش که با بابایی شام رفتیم بیرون طبق معمول برای شما سیب زمینی گرفتیم و برای خودمون هم پیتزا سفارش دادیم . مشغول خوردن سیب زمینی هات بودی که برامون پیتزا اوردن. با دیدن پیتزاها سریع سیب زمینی هارو کنار کشیدی و گفتی انا پیزا من ، اقا انا پیزا من . من و بابا که از حرکت شما خندمون گرفته بود . هرچی پیتزای خودم رو میزاشتم جلوت میگفتی انا مامان و به طرف خودم هول میدادی و بعد اشاره میکردی به اقا و میگفتی اقا انا پیزا من و میخواستی پیتزا سفارش بدی.
وقتی یک چیزی میخوای که دستت بهش نمیرسه میگی مامان علی مولا یعنی بلند بشیم بریم برات بیاریم.
دوباره ارایشگاه:
بقیه عکسها در ادامه مطلب:
گل پسر و خیاطی: داشتم دکمه های لباست رو محکم میکردم که اومدی و نخ و سوزن و قیچی رو ازم گرفتی