محمدطاها جانمحمدطاها جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

محمدطاها موقشنگ

161. خـــبــــــــــــــــــر خـــبــــــــــــــــــــــر:

    گل پسر دختر دایی دار شد و  من هم   عـمـــه شدم.   بالاخره امروز  آوا خانم به دنیا آومد.   به قول بابایی: گل پسر نگران نباش چون هنوز تو نوه های هردو خانواده شما تک پسری . ...
22 دی 1392

159.چشم در چشم فرزندانتان بیاندازید تا باهوش تر شوند.

چشم در چشم فرزندانتان بیاندازید تا باهوش تر شوند. نیمی از رشد هوشی کودکان در بازه بین بارداری مادر تا ۴ سالگی اتفاق می‌افتد. عده‌ای از روان‌شناسان معتقدند نگاه کردن مستقیم پدر و مادر در چشمان کودک تاثیر قابل توجهی در شکل‌گیری هوش او دارد. به گزارش برترین ها نیره حاجی علیان با توضیح هوش از دیدگاه دیوید وکسلر، روان‌شناس آمریکایی آن را به معنای ظرفیت کلی یک شخص برای منطقی فکر کردن و برخورد موثر با محیط می‌داند و معتقد است هوش در واقع توانایی یادگیری و کاربرد مهارت‌های لازم برای سازگاری با نیازهای جامعه و فرهنگ است. او می‌گوید: «نگاه کردن به چشمان کودک نقش مهمی در رشد هوش کو...
16 دی 1392

158. کادوی عمه جونی:

راستی مامان جون هفته گذشته که عمه جونی برای وفات امام رضا اومدن  مشهد برات یک هدیه   آوردن . (دستشون درد نکنه).     وقتی پوشیدی سریع رفتی سمت حمام که بری آب بازی کنی.         چون با در بسته مواجه شدی برگشتی.        گل پسر عاشق بازی با رختخوابها:     ...
15 دی 1392

157.مادرانه:

 همین بودنِ تو... بودن ت حالم را خوب می کند؛ همین بوسیدن گونه های لطیفت، یکی از بهترین لذت های دنیاست. همین که هستی، همین که کنارت نفس می کشم و گرمای تنت هست. همین که آنقدر بچسبی به من که انگار خود منی! همین که هی ببوسمت و ببوسی ام. همین که هی حرف بزنی و نگاهت کنم...   همین ها کافیه برای احساس کردنِ خوشبختی!   چقدر دوستت دارم... چقدر برای من همــــــــــه چیزی! ...
10 دی 1392

155. عکس کیک تولد بابا و عکسهای گل پسر:

این هم عکس کیک   سالگی بابایی.     گل پسر با کمربند بابایی که 3دور ‚ دور کمرش چرخیده.       وقتی مامانی داره خونه رو جارو میکشه گل پسر هم از فرصت استفاده میکنه برای دالی بازی کردن.              بعد میری رو پشتی ها میشینی و اذان میگی.         باوجود اینکه مبل هارو برگردوندیم تا روش نری و خودت رو پرت نکنی اما با  اشاره و جیغ و داد میگی بزاریمت رو مبلها.             بعد هم خودت میخوای بیای پایین و نمیزاری کمکت کنیم.   ...
9 دی 1392

154. تولد بابا رسول.

  رسول عزیزم: تولدت بهترین بهانه برای فکر کردن به تو و به یاد آوردن خوبیهایت است. وجود تو تنها هدیه گرانبهایی بود که خداوند من را لایق آن دانست. و هدیه من به تو نازنین ، قلب عاشقی است که فقط برای تو می تپد  عاشقانه و صادقانه دوستت دارم .       می خواستم زیباترین کلام را برایت بنویسم اما پنداشتم ساده نوشتن همچون ساده زیستن زیباست     امیدوارم جاده زندگیت هموار   آسمان چشمانت صاف و دریای دلت همیشه آرام و زلال باشد   و همیشه شانه هایت تکیه گاه امنی برای من و محمدطاهای عزیز باشد تولدت مبارک. ...
5 دی 1392

153.آخ جون عکــــــــــــــــــــس:

 آخه مامان جون اونجا جای نشستنه؟ چون اذیت میکردی بابایی گذاشتت رو اپن و بهت دنات داد و بعد اروم شدی.      خونه مامان جون بودیم که دمپایی پات کردی و شروع کردی به جارو کشیدن.         گل پسر در حال الکلنگ بازی با پشتی ها: پشتی رو انداختی رو بالشت و خودت رو بالا و پایین مینداختی و بازی میکردی.    گل پسر بعد از شکستن سینی در حال وای وای کردن که پشت دستت میزنی.    عکسهای شبه یلدا. امسال چون شوهر عمه ام فوت کرده بودن قرار شد بریم خونه عمه تا از تنهایی بیرون ب...
3 دی 1392

152.مادرانه:

مادرانه:   مادرتنها کسیه که میتونی براش ناز کنی، سرش دادو بیداد راه  بندازی، باهاش قهر کنی!!! اما با اینکه تو مقصر بودی بازم با یه بشقاب غذا، با لبخند میاد و میگه: با من قهری با غذا که قهر نیستی !!! ...
3 دی 1392