محمدطاها جانمحمدطاها جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

محمدطاها موقشنگ

خوب شدن مریضی گل پسر:

راستی مامان جون خدارو شکر که بعد از 2 روز خوب شدی . تو این 2 ر وز خیلی نگران بودم و شبها با اضطراب میخوابیدم و یکسره دست و پاهات رو نگاه میکردم که مبادا تبت بالا بره.    از روز دوم که بهترشده بودی اصلا نمیزاشتی شیاف بزاریم و سریع راه میرفتی و شیاف بیرون میومد.   الهی هیچ مادر و پدری داغ بچه اش رو نبینه. ...
22 بهمن 1392

175. عکسهای مسافرت گل پسر. طبس:

  شیطنتهای گل پسر تو قطار :    چند روز اول هوای طبس خیلی خوب و بهاری بود. وقتی دیدی مامان جون پای شیر آب هستند تو هم سریع خودت رو رسوندی تا آب بازی کنی.       گل پسر در حال فرقون سواری به کمک عمه جونی ونشون دادن کبوتر:   گل پسر مشغول نقاشی:   بدون شرح:        قربون اون ژست گرفتنت:       گل پسر در حال تماشای برنامه عمو پورنگ...
22 بهمن 1392

177. هفدهمین ماهگرد نازنین پسر:

      نـازنـیـنــم 17 ماهــگـیــتـــــــــــ مـبـــارکــــــــــــ .         کارهایی که تو این سن انجام میدی: ١. از وقتی که با عمه جونی رفتیم پارک و مزه تاب و سرسره رو چشیدی ، وقتی میگیم بریم پارک   دو تا دستات رو باهم بالا و پایین میکنی.   2.همچنان علاقه مند به آب بازی هستی.   ٣. وقتی پتو میبینی سریع دستات رو بالا و پایین میکنی و با دهن بسته میگی تم تم یعنی اینکه تابت بدیم.  دیشب تا پتو اوردم که بخوابیم اشاره کردی و گفتی تم تم وقتی پتو رو پهن کردم اومدی روش خوابیدی و بعد بابا رو صدا زدی و گفتی بابا تم تم.  ...
21 بهمن 1392

176. ادامه عکسهای مسافرت:

بازی های گل پسری: تو این مدتی که طبس بودیم خیلی بهت خوش گذشت گل پسری.                                             بازی با ماشین امیر حسین:   وقتی میگفتیم این ماشین مال کیه اینجوری با دستت میگفتی من:                           چون نور خورشید افتاده رو صورتت برای همین اخم کردی:   از شدت خستگی...
21 بهمن 1392

173. مریضی گل پسر:

گل پسر مامان از دیروز تب کردی و دیشب که بردیمت دکتر گفت ویروسی هست و  15 تا شیاف استامینوفن و شربت دیفین هیدرامین داده  و گفت  تا 3 روز دیگه باید خوب بشی.   از وقتیکه تب کردی خیلی بیحال شدی  و یکسره بهانه گیری میکنی.   انشاا... که هیچ بچه ایی مریض نشه . ...
17 بهمن 1392

172.یک حادثه و برگشت از مسافرت:

گل پسر قند عسل مامان،  بخاطر یک حادثه ناخوشایند مجبور شدیم زودتر از  طبس برگردیم. دیروز صبح با مامان جون از مسافرت رسیدیم.   روز 1شبه بابایی بخاطر کشیک حرمش که 2شنبه ها هست برگشت مشهد و قرار بود 2شنبه شب هم بعد از اتمام کشیکش برگرده طبس که آخر هفته باهم برگردیم مشهد. اما چون کشیکش تا آخر شب بود به قطار نرسید و قرار بود فرداش بیاد طبس. اما وقتی از حرم اومد خونه دید که اتاق خواب خودمون رو آب برداشته و لـــــولـــه آبــــــ همــســایـــه بالایی مون ترکیده که شهرستانی هستن و فقط ایام تعطیلات میان مشهد. بخاطر همین وفت...
16 بهمن 1392

171. شیطنتهای گل پسر:

گل پـــســـــر مامان ســـــــلام: امروز اومدم از شیطنتها و شیرین کاری هات بگم. اینجا خیلی بهت خوش میگذره و یکسره باعمه جون دردر هستی و درحال بازی با دختر عمه ها . کلی عکس هم گرفتم که انشاا... در اولین فرصت میزارم. ...
9 بهمن 1392